JerJis آسمون واسم ببــ ـار،واسم ببار، بی کسی انگـــ ــار تمومــــــــــــــی نداره
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست بگشای لب که قند فراوانم آرزوست یکدست جام باده و یک دست زلف یار رقصی چنین میانه میدانم آرزوست زین همرهان سست عناصر دلم گرفت شیر خدا و رستم دستانم آرزوست دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست گفتند یافت می نشود گشته ایم ما گفت آنچه یافت می نشود آنم آرزوست |
||
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب
|
||
![]() |